نگاهی به نمایش ”دنیای مردگان” به کارگردانی ”آلدو پاسکوارو” و ”لوچیانوناتینو” از کشور ایتالیا
در نمایش "دنیای مردگان" پروسه انتقال نقل نوشتاری به قالب تصویری در محدوده صحنه تئاتر دو مشخصه مهم دارد. اولین خصلت این نمایش را باید در محدوده متن جستجو کرد. جایی که متن نمایشی کاملاً متکی به داستان و نحوه روایت نقال نوشتاری اثر است.

محسن حسن زاده: نمایش "دنیای مردگان" بر مبنای یک باور شکل می‌گیرد. هر سال در شب عید "اولیا" (۳۱ اکتبر) نیاکان از دنیای خود باز می‌گردند تا به ملاقات زندگان بیایند. بر مبنای همین باور بازماندگان نیز غذای آنها را که شامل مقداری شیر و شاه بلوط می‌شود فراهم می‌آوردند.
آنچه مشخص است پیشینهای از شیوه نقل این باور یا داستان کهن به شیوهای است که اسطورهها، داستانها و یا باورهای ایرانی نقل میشده است که در فرهنگ ایتالیا وجود ندارد. اشاره به این نکته بدین جهت است که در تاریخ فرهنگ ایتالیا کمتر به نقالان و راویانی بر میخوریم که میتوانستند هر قصه را دقیقتر نقل کنند، کسانی چون ازوپ و حکیم بید پای. آنچه مسلم است این که باورها و افسانهها در فرهنگ ایتالیایی عموماً به صورت مکتوب و نوشتاری نقل شده و به همین خاطر در شیوه نقل آنها نیز چهارچوبی محکمتر و غیر قابل نفوذتر دیده میشود. مبنای شکلگیری نمایش "دنیای مردگان" نیز اثری مکتوب از "نوتو رولی" (نویسنده ایتالیایی) است که ساختار مناسبی را برای نقل این داستان در اختیار کارگردان و گروه اجرایی گذاشته است.
جدا از هرگونه تغییری که افسانهها میتواند توسط راویان نوشتاری پیدا کند آنچه مهم است این است که نقل افسانه، داستان و اسطوره در هر گونه – و ژانری که باشد احتیاج به روالی برای روایت دارد. یعنی یا باید با زبان و توسط کلماتی آشنا به هر فرهنگی آن را روایت کرد و یا آن را نوشت و یا در نهایت به شیوههای جدید بیان در مدیوم تصویر یا صحنه تئاتر با گفتار و تصویر آن را در هم آمیخت.
در نمایش "دنیای مردگان" پروسه انتقال نقل نوشتاری به قالب تصویری در محدوده صحنه تئاتر دو مشخصه مهم دارد. اولین خصلت این نمایش را باید در محدوده متن جستجو کرد. جایی که متن نمایشی کاملاً متکی به داستان و نحوه روایت نقال نوشتاری اثر است. در این نمایش، کارگردان به عنوان مبدل نقل نوشتاری به نقل تصویری به طور کامل پیشنهاد ساختاری نویسنده را میپذیرد. بدین معنا که زبان نقل کاملاً مبتنی بر اصول داستانگویی است و نویسنده تلاش میکند که نیاکان افسانهای را در قالب شخصیتهایی مستقل نشان دهد. شخصیتهایی که خاطرات زندگی گذشته خود را در چهارچوب داستانهایی مستقل بیان کنند و هر یک نقشی مجزا در هر داستان دارند. در اینجا ساختارمند بودن اثر به پایبندی نویسنده در یک محدوده زمانی برمیگردد؛ بدین معنا که نویسنده داستانهای خود را که متضمن نقل خاطرات زندگی روستایی نیاکان است در مقاطع مختلف تاریخی در طول سده بیستم روایت میکند. آغاز قرن بیستم، فقر مردم ایتالیا و در نهایت مهاجرت آنها به آمریکای شمالی و آرژانتین، جنگ جهانی دوم که ایتالیا و اروپا را تحت تاثیر خود قرار داد، شکل گیری صنعت و رواج کارخانهها و بهرهبرداری از معادن. اینها همه در قالب 9 داستان مرتبط با هم در 9 صحنهبندی نمایشی نقل میشود که فصل ارتباط آنها روایت اولیه یک راوی برای ورود به دنیای داستان است. زبان خارج از تکلف در داستانگویی خصلت عمده داستانواره بودن این اثر است و این همانطور که اشاره شد در نحوه رویایی مخاطب با نمایش اهمیت دارد زیرا در اینجا تمیز بین روایت داستانی با درام نکته کلیدی در مواجه با اثر میشود. اگر اینجا از شخصیتپردازی صحبت می شود به معنای تحول و پردازش شخصیت در یک درام نیست، بلکه مراد رو به رویی با شخصیتهای داستانی است که پیشینهای از آنها در باور کلی یک قوم و فرهنگ وجود دارد. همین نکته میتواند عامل سد ارتباط مخاطبی با فرهنگ و باوری دیگر نیز باشد.
[:sotitr1:]اما دومین ویژگی نمایش "دنیای مردگان" را باید در حیطه پایبندی نحوه روایت نمایش به قواعد و اصول صحنه تئاتر جستجو کرد. در اینجا نقش کارگردان به عنوان یک متخصص که باید فهم درستی از رسانه انتخابی خود داشته باشد، پر رنگتر میشود؛ زیرا در پروسه انتقال یک نقل نوشتاری به نقل تصویری زبان مدیومی که انتخاب میشود اعم از تئاتر، انیمیشن و... کاراترین زبان برای انتقال سالم یک باور یا افسانه است. در نمایش "دنیای مردگان" میتوان شکل صحیحی از این تبدیل یا انتقال را دید. در این نمایش راوی درست همانند نویسندهای که صاحب داستان است بدون هیچ پیرایهای و کاملاً در شمایل یک نویسنده و از روی متن مدخل ورودی به داستان را نقل میکند. در اینجا هر حرکت اضافی راوی در واقع تداخل به حریم زبان صحنه است که تماشاگر هم لزومی به پذیرفتن آن نمیبیند. در ساحتی دیگر کارگردان تبحر خود را در همان مواجه اولیه نیاکان مرده با تماشاگران نشان میدهد. فهم صحیح از قراردادهای نمایشی که زبانی بینالمللی و همه فهم دارد به کارگردان نمایش "دنیای مردگان" این اجازه را میدهد که به راحتی نقش زندگان ناظر را به تماشاگر خود بدهد و مخاطب نیز میپذیرد. همین فهم به کمک کارگردان میآید تا با عملی ساده (رفت و آمد نور صحنه با اشاره بازیگران) از روشن و تاریک کردن صحنه در ابتدا و انتهای اثر، فضایی نمایشی بسازد و به آسانی مخاطب را با اثر همراه کند و به همین ترتیب در فرشته نشان دادن یک بازیگر زمانی که یک افسانه روستایی را نقل میکند. هر صوت و یا افکتی با نگره کلی آشناییزدایی توسط عوامل حاضر در صحنه تولید میشود و آوازهای دسته جمعی نیز با ساحت کلی اثر مرتبط است. بدین معنا که بخشی از صورت و معنای یک باور در همین آوازهای جمعی تجلی پیدا کرده که لزوم حضور آن در نمایش "دنیای مردگان" نیز بر همین اساس است. آنچه در اینجا واضح است این است که کارگردان تنها محدودیت خود را در نحوه روایت چهارچوب صحنه و قواعد متکی به آن میداند و نه غیر از آن. در واقع کارگردان در نقل یک افسانه و یا حتی اسطوره در مدیوم صحنه تئاتر هیچ پیش زمینه قاعدهمندی در ذهن خود ندارد و با تضمین آن از هر امکانی که صحنه نمایش برای او فراهم میکند برای نقل تصویری صحیح با در نظر گرفتن قراردادهای نمایشی استفاده میکند. همین نکته میتواند حضور این نمایش را در جشنوارهای که هدف آن آیینها و سنتهای نمایشی است زیر سوال ببرد که البته جای بحث آن در این نوشتار نیست.
به هر ترتیب حضور نمایش "دنیای مردگان" در جشنواره آیینی- سنتی از این جهت میتواند حائز اهمیت باشد که بار دیگر ضرورت شناخت زبان کارا و در عین حال ساده هنر تئاتر را در به تصویر کشیدن یک افسانه یا اسطوره به ما یادآوری کند. نکتهای که البته بیشتر مخاطبان نمایشهای آیینی- سنتی کمتر به دنبال آن هستند.